توضیحات
فرمینا دزا دختر زیبایی است که با پدر و عمه اش در خانه ای زندگی می کند،آنها تازه به این شهر آمده بودند و شهرت زیادی نداشتند،فرمینا در مدرسه دختران باکره مقدس درس می خواند و هر روز به همراه عمه اش به آنجا می رفت،یک روز تلگرافی از طرف فلورنتینوآریزا به پدر فرمینا رسید او متوجه شد به غیر از پدر و آن خدمتکار یک دختر زیبای دیگری هم هست،اولین جرقه عشق از همین اولین دیدار صورت گرفت و جرقه عشق آن چنان به آتش تبدیل شد که او را به اطراف خانه فرمینا کشاند
حتی طوری شده بود که هر روز در پارک نزدیک خانه آنها می نشست تا بلکه فرمینا را ببیند،اما او نمیتوانست با وجود عمه اش با او حرف بزند لذا نامه ای زیبا نوشت و با وجود عمه آن را به فرمینا رساند،این تازه شروع نامه نگاری آنها بود و کار به جایی میرسد که فرمینا را از مدرسه اخراج میکنند،پس از به گوش رسیدن پدر فرمینا،عذر آن پسر را خواست تا با او صحبت کند که فرمینا را فراموش کند و با گوش ندادن فلورنتینو دخترش را به همراه عمه به مسافرت فرستاد تا فلور را فراموش کند،پس از مدتی فلور توانست جای آنها را به سختی پیدا کند و هر چندگاهی برای فرمینا تلگراف میزد و فرمینا آن را با دختر خاله اش میخواند که نشان دهد نامزدش چه دست خط زیبایی دارد.
بعد از چند سال پدر تصمیم گرفت که آنها باز گردند و زمان بازگشت آنها را به فلور اطلاع داد ولی به دلیل طوفانی بودن هوا چند روز دیرتر رسیدند ،مدتی از این جریان گذشته بود تا اینکه فارمینا در بازار با فلورعاشق روبرو شد و با تغییر کردن فلور به خود گفت من چطور عاشق این پسر شدم وپس از روبرو شدن به او گفت تمام این ماجراهارو فراموش کن این حرف برای فلور غیر قابل باور بود به همین خاطر ضربه روحی شدیدی به او وارد کرد،بعد از مدتی فارمینا با یک پزشک معروف ازدواج کرد،این ازدواج و جدا شدن فلور ماجرای جالبی را دنبال خواهد کرد،تنها کتابی است که بعد از مدتی بر اساس همین موضوع فیلمی ساخته شد.
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.